وقتی زخمهای کودکی بزرگسال را میسازند: رفتارهایی که ریشه در تروما دارند

تجربههای تلخ دوران کودکی میتوانند رفتاری در بزرگسالی ایجاد کنند که سالها ماندگار بماند. بسیاری از ویژگیهایی که آنها را «شخصیت» خود مینامیم، در واقع سازوکارهای بقا هستند که در دوران کودکیِ دشوار شکل گرفتهاند. شناخت این ریشهها، گام مهمی در مسیر رشد و بهبود فردی است.
خوشایندسازی افراطی
کودکانی که عشق یا امنیتشان مشروط بوده، در بزرگسالی برای راضی نگه داشتن دیگران میجنگند؛ «نه» گفتن برایشان سخت است و مرزهای شخصیشان ضعیف میشود.
بیشهشیاری و مشکل اعتماد
این رفتار در محیطهای پرخطر یا غیرقابلپیشبینی شکل میگیرد و فرد را در بزرگسالی در حالت آمادهباش دائمی نگه میدارد. مشکل اعتماد ریشه در خیانتها یا مراقبتهای ناپایدار دارد. این افراد از صمیمیت میترسند، روابط را تخریب میکنند یا از آنها پرهیز میکنند.
کمالگرایی و نیاز به کنترل
کسانی که در محیطهای آشفته یا بهشدت انتقادی رشد کردهاند، گرفتار کمالگرایی و نیاز به کنترل میشوند؛ زیرا باور دارند بینقص بودن آنها را از آسیب محافظت میکند.
ناتوان از بیان نیازهای خود و کرختی احساسی
افرادی که نیازهایشان در کودکی نادیده گرفته شده، در بزرگسالی قادر به بیان نیازهای خود نیستند و اغلب دچار خودمحرومی و خستگی عاطفی میشوند. برخی نیز برای بقا به کرختی احساسی پناه میبرند؛ حالتی که آنها را از احساسات و روابط عمیق دور میکند.
تردید مزمن نسبت به خود
کسانی که در کودکی مدام نقد یا بیاعتبار شدهاند، دچار این مشکل هستند و حتی در اوج موفقیت احساس ناکافی بودن دارند.
اختلال در مرزبندی
این اختلال نزد این افراد شایع است؛ آنها یا مرزی ندارند یا دیوارهای نفوذناپذیر میسازند.
ترومای دوران کودکی الگوی دلبستگی را هم شکل میدهد؛ برخی مضطرب و محتاج تأیید، برخی سرد و دور.
درک این ریشهها، نخستین گام برای درمان و ساختن الگوهای سالمتر در بزرگسالی است.










