مقالاتمقالات پزشکی
تشخیص اوتیسم در چهل و شش سالگی؛ پنج حقیقتی که زندگیام را دگرگون کرد!

راشل مورگن-تریمر، بنیانگذار Neurodiversity Association و مدیر کلینیک مشاوره ای با انتشار مقالهای، تجربه ای تلخ و در عین حال آموزنده را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است.
تشخیص اوتیسم در 46 سالگی برای نویسنده چندان غافلگیرکننده نبود؛ زیرا سالها احساس میکرد متفاوت است و بعدها با شناخت بیشتر اوتیسم، احتمال اوتیستیک بودنش را پذیرفت. اما بعد از تشخیص رسمی، پنج حقیقت مهم برایش آشکار شد.
- اوتیستیک بودن همیشه «حس» نمیشود.
بسیاری از افرادی که دیر تشخیص داده می شوند (بهویژه زنان) نمیدانند حس «غیر اوتیستیک بودن» چگونه است، بنابراین وضعیت خود را طبیعی میپندارند. این امر حتی باعث شک به تشخیص میشود، مخصوصاً هنگام مقایسه با افراد اوتیستیک که ویژگیهای بارزتری دارند. اما اشتراک علایق و رفتارها با دیگر اوتیستیکها میتواند این تردیدها را کاهش دهد. - پس از تشخیص، ویژگیهای اوتیستیک ممکن است شدیدتر بهنظر برسند.
برای نویسنده، شلوغی که قبلاً اذیتش نمیکرد حالا تحملناپذیر شده است و دیگر در جمعها پنهانکاری نمی کند. - پیشداوریها فوراً از بین نمیروند.
او هم مانند بسیاری از نسل X، با کلیشههایی بزرگ شده: اوتیسم یعنی شخصیتهایی شبیه کاراکترهای تلویزیونی شلدون کوپر. او میگوید تشخیص اوتیسم به «از نو آموختن» و رها کردن پیشداوریها نیاز دارد. - کنشگری و مطالبهگری کار سختی است.
نویسنده پیش از تشخیص هم در حوزه آگاهیبخشی فعال بود، اما بعد از تشخیص، کنشگری یا advocating برای خودش دشوارتر شد. درخواستِ شخصی برای تسهیلات اغلب نادیده گرفته میشود، اما همان معدود سازمانهایی که گوش میدهند، تلاش های او را ارزشمند میکنند. - اوتیستیک بودن به معنای عضویت خودکار در «جامعه اوتیسم» نیست.
او انتظار داشت وارد یک اجتماع صمیمی شود، اما احساس پذیرفتهنشدن کرد احساسی که بسیاری دیگر نیز تجربه کردهاند. با این حال، آشنایی با افراد اوتیستیکِ گوناگون و پذیرا، به او کمک کرده جامعه کوچک خودش را بسازد؛ جامعهای که در آن همه پذیرفته میشوند.










