چرا معتاد خشم و رنجش شدهایم؟ اعتیادی که آرام نمیگیرد

در دنیای امروز، شبکههای اجتماعی پر از خشم، اعتراض و احساس رنجش دائمیاند. کاربران آمادهاند تا در هر لحظه وارد بحثهای داغ شوند، پستهای عصبانی منتشر کنند و از آخرین موضوع جنجالی ابراز شوک کنند. اما این فقط نشانه دنیایی آشفتهتر نیست؛ بلکه به گفته روانشناسان، ما عملاً به رنجیدهشدن معتاد شدهایم و این اعتیاد در حال بازنویسی نحوه تعامل ما با دنیا، دیگران و حتی خودمان است.
اعتیاد به خشم اخلاقی و پاداش مغز
واکنش به خشم اخلاقی دوپامین آزاد میکند؛ همان مادهای که در اعتیاد به مواد مخدر و قمار نقش دارد. این حس اخلاقی، نهتنها خوشایند است بلکه باعث میشود افراد بهدنبال موضوعات تحریککننده بگردند تا دوباره آن “نشئگی اخلاقی” را تجربه کنند. به مرور، افراد برای همان حس، به محرکهای شدیدتری نیاز پیدا میکنند.
الگوریتمها و حلقه خشم
شبکههای اجتماعی الگوریتمهایی دارند که محتواهای خشمبرانگیز را بیشتر به کاربران نشان میدهند، چون باعث ماندن بیشتر کاربران میشوند. همین باعث ایجاد حلقه فیدبکی میشود که کاربران را بیشتر در معرض مطالب تند، قضاوتی و دو قطبی قرار میدهد.
قبیلهگرایی مجازی و تعلق اجتماعی
رنجش مشترک باعث ایجاد حس تعلق گروهی میشود. کاربران، قبیلههایی مجازی میسازند که بر پایه خشم و ارزشهای مشترک شکل گرفتهاند. نبود واکنش کافی یا “بیتفاوتی” نسبت به موضوعات روز، میتواند منجر به طرد اجتماعی شود.
نمایش فضیلت و احساس برتری اخلاقی
بسیاری، با ابراز خشم، تلاش میکنند تصویری اخلاقمدار و باارزش از خود نشان دهند.
رسانهها، سرگرمی و خشم سودآور
رسانهها نیز فهمیدهاند که داستانهای تحریککننده، بازدید بیشتری میگیرند. بنابراین از هر موضوع کوچک، یک جنجال بزرگ میسازند تا مخاطب خشمگین، بیشتر محتوا مصرف کند. خشم، تبدیل به نوعی سرگرمی روزانه شده است.
ترس از جا ماندن از جنبشها
ترس از بیخبری یا “بیتفاوت به نظر رسیدن”، بسیاری را وادار میکند تا در چرخههای خشم جمعی شرکت کنند. مردم میترسند که اگر واکنشی نشان ندهند، از قافله “آگاهان اجتماعی” عقب بمانند.
سادهسازی مسائل پیچیده
رنجیدهشدن به ما اجازه میدهد مسائل دشوار را به داستانهای ساده “خوب در برابر بد” تبدیل کنیم. این نوع تفکر دوقطبی مانع درک پیچیدگیها و گفتوگوی واقعی میشود.
در نهایت، این اعتیاد اجتماعی نه تنها روابط را تیره کرده، بلکه توانایی ما را برای فکر عمیق، همدلی، و حل واقعی مشکلات از ما گرفته است. وقت آن رسیده کمی عقب برویم و بپرسیم: آیا واقعاً رنجیدهایم، یا فقط درگیر لذت پنهانِ خشم شدهایم؟