مقالاتمقالات سیاسی

زمزمه‌های جدایی غرب کانادا: چرا WEXIT  هنوز یک رویاست، نه یک واقعیت!

یادداشت هفته به قلم: شاکه آیوازیان – در پی انتخابات 2025 و پیروزی لیبرال‌ها، بار دیگر زمزمه‌های نارضایتی در استان‌های غربی کانادا، به‌ویژه در آلبرتا و ساسکچوان، شدت گرفت. این نارضایتی‌ها که عمدتاً از سیاست‌های دولت فدرال سرچشمه می‌گیرند، دوباره بحث جدایی این استان‌ها از کانادا، موسوم به WEXIT، را به صحنه رسانه‌ها و افکار عمومی کشانده‌اند. اما آیا واقعاً احتمال دارد که غرب کانادا از بقیه کشور جدا شود؟ پاسخ کارشناسان سیاسی به این سوال منفی است.

نظرسنجی اخیر موسسه Angus Reid نشان می‌دهد که حدود 30 درصد از مردم آلبرتا و 33 درصد از مردم ساسکچوان از ایده جدایی حمایت می‌کنند. برخی حتی پیشنهاد کرده‌اند که این استان‌ها یا به یک کشور مستقل تبدیل شوند یا به ایالات متحده بپیوندند. با این حال، این درصد از حمایت هنوز از حد نصاب مورد نیاز برای جدایی طبق قانون شفافیت کانادا یا Clarity Act ، بسیار فاصله دارد. این قانون که پس از همه‌پرسی ناکام کبک در سال 1995 تصویب شد، تصریح می‌کند که برای آغاز مذاکرات جدایی، باید اکثریت واضح و قاطع مردم یک استان با آن موافق باشند.

نارضایتی تاریخی یا بحران نوظهور؟

احساس بیگانگی در استان‌های Prairies (آلبرتا و ساسکچوان) سابقه‌ای چند دهه‌ای دارد. در دهه 1980، همزمان با اجرای برنامه انرژی ملی توسط پیر الیوت ترودو، بسیاری از ساکنان این مناطق احساس کردند که منافع آن‌ها در اولویت دولت فدرال نیست. اکنون نیز با بازگشت حزب لیبرال تحت رهبری مارک کارنی به قدرت، احساسات مشابهی دوباره شکل گرفته‌اند. بسیاری از شهروندان این استان‌ها معتقدند که دولت فدرال به نیازهای خاص آن‌ها — از جمله زیرساخت‌های انرژی، پروژه‌های خط لوله، و توسعه اقتصادی منطقه‌ای — توجه کافی ندارد. از نگاه برخی، وعده‌های جدید مارک کارنی برای تبدیل کانادا به یک ابرقدرت انرژی دیگر خیلی دیر است و چنین اقدامات مثبتی باید 10 سال پیش انجام می‌شدند. 

نقش قانون و جمعیت 

آلبرتا و ساسکچوان مجموعاً حدود 18 درصد جمعیت کل کانادا را تشکیل می‌دهند. بنابراین در یک نظام دموکراتیک طبیعی است که این دو استان همیشه نتوانند سیاست‌های دلخواه خود را به دولت فدرال تحمیل کنند. همین مسئله یکی از دلایل نارضایتی رایج در این مناطق است — اما به‌تنهایی توجیه‌کننده جدایی نیست. قانون شفافیت نه‌تنها خواست اکثریت روشن را ضروری می‌داند، بلکه مذاکرات پیچیده‌ای را هم پس از رأی‌گیری پیش‌بینی می‌کند. جدایی صرفاً یک تصمیم احساسی یا سیاسی نیست؛ روندی حقوقی، اقتصادی و دیپلماتیک پیچیده دارد که ممکن است سال‌ها طول بکشد.

دیدگاه بومیان: مانعی اساسی

یکی از موضوعاتی که معمولاً از سوی طرفداران وکزیت نادیده گرفته می‌شود، حاکمیت و حقوق ملت‌های بومی است. بسیاری از جوامع بومی در آلبرتا و ساسکچوان هرگز حاکمیت زمین‌های خود را به دولت‌های استانی واگذار نکرده‌اند. رهبران بومی بارها تأکید کرده‌اند که توافقات آن‌ها با دولت فدرال بوده، نه با استان‌ها. بنابراین، هرگونه اقدام برای جدایی بدون مشورت و رضایت بومیان، نقض تعهدات بین‌المللی و قانون اساسی کانادا خواهد بود. بسیاری از ملت‌های بومی، چه به لحاظ سیاسی و چه فرهنگی، مخالف الحاق به ایالات متحده یا ایجاد کشوری مستقل در غرب هستند و اعلام کرده‌اند که در صورت جدایی استان‌ها، آن‌ها در این مسیر همراه نخواهند بود.

آیا WEXIT فقط یک ابزار سیاسی است؟

شاید مهم‌ترین نکته این باشد که وکزیت بیشتر به‌عنوان یک ابزار فشار سیاسی مطرح است تا یک برنامه عملی برای جدایی. این ایده عمدتاً نماد نارضایتی از دولت فدرال و حزب لیبرال است، نه تمایل واقعی برای فروپاشی کشور. در گذشته نیز موج‌های مشابهی از احساسات جدایی‌طلبانه مطرح شده‌اند، اما هیچ‌گاه به سطحی نرسیده‌اند که قابلیت اجرایی داشته باشند.

نتیجه‌گیری: تهدید یا تذکر؟

WEXIT فعلاً تهدیدی واقعی برای وحدت ملی نیست — اما هشداری جدی برای دولت فدرال است. اگر اتاوا همچنان به نارضایتی‌های غرب بی‌توجهی کند، این گفتمان می‌تواند رشد کند و حتی مشروعیت بیشتری پیدا کند. اما اگر نگرانی‌های استان‌های غربی به‌صورت معنادار شنیده و پاسخ داده شوند، می‌توان اطمینان یافت که WEXIT در همان حاشیه باقی خواهد ماند.

 

منبع خبــــــر

 

 


نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا

Adblock را متوقف کنید

بخشی از درآمد سایت با تبلیغات تامین می شود لطفا با غیر فعال کردن ad blocker از ما حمایت کنید