ترودو باعث شد کاناداییها خود را در سرزمین شان غریبه احساس کنند
جاستین ترودو، که زمانی بهعنوان نماد امید و تغییر در سیاست کانادا شناخته میشد، به تدریج جذابیت خود را برای بسیاری از کاناداییها از دست داد. یکی از دلایل اصلی این کاهش محبوبیت، ادراک عمومی از ضعف او در مدیریت بحران های داخلی بوده است. علاوه بر این، چندین رسوایی اخلاقی و سیاسی تصویر او را خدشه دار کرد. افزایش نارضایتی از دولت او در میان گروه های مختلف، از طبقات متوسط تا اقلیتها، نشان دهنده شکاف بین وعده های انتخاباتی و عملکرد واقعی دولتش است.
جان ایویژن در مقاله ای در نشنال پست به این موضوعات پرداخته و می نویسد: وقتی ترودو ناگهان استعفا داد، این اولین رویداد سیاسی مهم در تاریخ معاصر کانادا بود که شخصا آن را پوشش ندادم. با این حال به عنوان کسی که از سال 2008 به این سو، زندگی حرفه ای ترودو را پوشش داده، اکنون خود را موظف به اظهارنظر می دانم.
ترودو در سال 2019 با وعده تغییر کشور انتخاب شد و از کابینه ای با جنسیت متوازن و از لحاظ قومی و مذهبی متنوع پرده برداری کرد. با این حال، انتظارات و خوش بینی سرخوشانه را نمی توان در دنیای واقعی، برآورده کرد.
گام های نادرست، رسوایی ها و وعده های توخالی، مانند تعهد تغییر سیستم انتخابات کانادا، باعث شد بسیاری باور کنند این رهبر جوان حرف را به عمل ترجیح می دهد. دوران نخست وزیری ترودو به تدریج اشتیاق کسانی که باور داشتند به مردی رای داده اند که می تواند جهان را تغییر بدهد را از بین برد.
تعداد فزاینده ای از کانادایی ها به این نتیجه رسیدند که او فقط به دلیل نام خانوادگی معروفش و نه دست آوردهایش نخست وزیر شده است. خودپسندی و غرور بیش از حد او، چیزی بود که رهبران جهانی و رای دهندگان کانادایی از آن خسته شدند.
منتقدانی مانند رابرت آسلین، مشاور ارشد سابق دولت لیبرال ادعا می کند تمرکز تصمیم گیری ها در دفتر نخست وزیر منجر به افول کابینه شد و نقش وزرا اغلب به اعلام و دفاع از تصمیمات ترودو محدود بود.
با گذشت زمان، ترودو با طرح های مراقبت های دارویی و بیمه دندانپزشکی به حوزه های قضایی استانی وارد شد، در حالی که مسوولیت های کلیدی فدرال مانند دفاع، سیاست های مالی و مهاجرت را بر هم زد.
بی توجهی نسبت به اقتصاد به منزله تخطی از وظیفه است. کاهش استانداردهای زندگی در کانادا نسبت به ایالات متحده و کاهش سرمایه گذاری تجاری را می توان به کاهش قیمت نفت در سال های آغازین دولت ترودو نسبت داد. اما قیمت نفت خام و سطح تولید پس از همه گیری بهبود یافته، در حالی که عملکرد سرانه تولید ناخالص داخلی کانادا در هشت فصل از 9 فصل گذشته کاهش یافته است.
ترودو با وعده پر کردن شکاف های حزبی انتخاب شد. او به لیبرال ها گفت محافظه کاران دشمن نیستند، بلکه همسایگان آنها هستند. با این حال خود به این وعده عمل نکرد.
رسوایی ها در زمان نخست وزیری ترودو به اوج رسید. برای مثال رسوایی SNC – Lavalin در سال 2019 که باعث شد جودی ویلسون-ریبولد، دادستان کل وقت که اتفاقا اولین دادستان کل از اقوام نخستین کانادا نیز بود، تحت فشار قرار بگیرد تا با شرکت مهندسی مستقر در مونترال که متهم به رشوه و فساد در خارج از کشور شده بود، مدارا کند. این اعمال نفوذ نقض آشکار استقلال دستگاه قضایی از قوه مجریه بود. ترودو هرگز به دلیل نقش خود در این رسوایی عذرخواهی نکرد. اما تمایل او به عذرخواهی برای فصل های به مراتب تاریک تر کانادا، او را نزد منتقدانش محبوب نکرد.
تصمیم به نیمه افراشته کردن پرچم کانادا برای چندین ماه پس از کشف بقایای کودکان بومی فوت شده در مدارس شبانه روزی سابق، اقدامی نمایشی تلقی شد و خشم بومیان را بر انگیخت. زیرا ترودو همزمان ادعا کرد کانادا یک هویت اصلی ندارد و کشوری پساملی است.
ترودو غرور شهروندان از کانادایی بودن را شکست. خشمی که اکنون متوجه ترودو است، نتیجه واکنش مردمی است که احساس می کنند در سرزمین خود غریبه هستند.