بیایید دست از تظاهر برداریم، هوش مصنوعی هوشمند نیست

ما در جهانی زندگی میکنیم که هوش مصنوعی، ظاهری انسانی به خودش گرفته: با ما حرف میزند، احساس نشان میدهد، گاهی حتی از کنجکاوی و همدلی میگوید. اما حقیقت سادهتر از آن چیزیست که نشان میدهد: اینها فقط توهماند. هوش مصنوعی نه احساس دارد، نه فهم، نه آگاهی. بلکه فقط یک ماشین آماریست که با استفاده از حجم عظیمی از دادههای انسانی، حدس میزند کدام کلمه یا حرف باید بعدی باشد.
ما گاهی درباره هوش مصنوعی عمومی صحبت میکنیم، همان مدل خیالیای که قرار است مانند انسان فکر کند. اما فعلاً چنین چیزی وجود ندارد و شاید هیچوقت هم بهوجود نیاید. چون ماشین، بدن ندارد؛ هیچ حسی را تجربه نمیکند، درد نمیکشد، لذت نمیبرد، چیزی را نمیخواهد یا از چیزی نمیترسد. انسان بودن، فقط به پردازش داده خلاصه نمیشود، بلکه محصولیست از بدن، عاطفه، حافظه و تجربه.
فیلسوفی مثل دیوید چالمرز درباره «مساله سخت آگاهی» صحبت میکند؛ اینکه آگاهی چطور از تعامل بین حالات درونی و حواس جسمی ما پدید میآید. بدون این تعامل، چیزی که هوش مصنوعی تولید میکند فقط شبیه آگاهیست، نه خود آن.
خطر از جایی شروع میشود که این ماشینها با صدای گرم، لحن مهربان یا واژگان احساسی با ما صحبت میکنند. ما بهطور طبیعی آنها را شبیه خودمان میپنداریم. اینجاست که رابطهمان با ماشین، شکل خطرناکی به خودش میگیرد. چون در اصل، هوش مصنوعی هدف، اخلاق یا خواستهای از خودش ندارد. آنچه خطرناک است، کسیست که آن را طراحی کرده، آموزش داده یا کنترل میکند، شرکتها، برنامهنویسها، یا دولتها.
با اینحال، من هم از هوش مصنوعی استفاده میکنم، برای نوشتن، تحلیل، ترجمه، حتی ایدهپردازی. ابزار فوقالعادهایست. ولی فقط همین: یک ابزار. نباید آن را انسانی کنیم. من خودم از هوش مصنوعی میخواهم که خودش را «AI» خطاب کند، از جملاتی مثل «من فکر میکنم» یا «احساس میکنم» استفاده نکند، و با لحنی یکنواخت و غیرانسانی صحبت کند. چون اگرچه هوش مصنوعی جذاب است، اما واقعیت همیشه امنتر از خیال است.