کمالگرایی؛ دشمن پنهان موفقیت؛ راههایی برای رهایی از دام بینقص بودن

کمالگرایی اغلب در ظاهر یک ویژگی مثبت به نظر میرسد؛ حتی در مصاحبههای شغلی از آن بهعنوان «نقطهضعفی که در واقع نقطه قوت است» استفاده میشود. بسیاری آن را معادل تلاش برای استانداردهای بالا و رسیدن به بهترین نتیجه میدانند. اما وقتی این استانداردها سخت، غیرقابل انعطاف و فرساینده شوند، به جای پیشرفت، مانعی جدی ایجاد میکنند.
اَسوان، 25 ساله میگوید میداند رسیدن به کمال یک توهم است، اما همچنان در پی آن میدود. او در محل کار همیشه احساس میکند کوچکترین اشتباه ممکن است به قیمت شغلش تمام شود. دکتر سولا ویندگاسن، روانشناس سلامت، توضیح میدهد که اعتمادبهنفس پایین اغلب با کمالگرایی همراه است، زیرا ترس از شکست مانع عمل میشود. همین ترس میتواند به تعویق انداختن کارها منجر شود. مثل تجربه اسوان که پس از یک بار مردود شدن در آزمون تئوری رانندگی، چهار سال است دوباره امتحان نداده.
ریشههای کمالگرایی میتواند در شخصیت، تجربههای کودکی، محیط مدرسه یا انتظارهای والدین باشد. گرچه کمالگرایی یک «تشخیص بالینی» نیست، تأثیرات منفی آن کاملاً واقعی است: اضطراب، خستگی، و حتی علائم جسمی ناشی از استرس.
اما این چرخه قابل شکستن است. ویندگاسن پیشنهاد میکند از «آزمایش رفتاری» استفاده شود: پیشبینی کنید اگر نتیجه کامل نباشد چه اتفاقی میافتد، سپس آن را در عمل امتحان کنید. اغلب نتیجه آنقدرها هم فاجعهبار نیست و حتی منجر به آرامش، زمان بیشتر و کاهش فشارهای ذهنی میشود.
داینا 26 ساله، که خود را «کمالگرای سابق» مینامد، میگوید این ویژگی روزی او را تا مرز فرسودگی پیش برد. او با نوشتن ژورنال و خواندن کتابهای خودیاری توانست با این الگو مقابله کند.
امکان دارد برخی انواع کمالگرایی، مثل هدفگذاری جاهطلبانه، مثبت باشند، اما پژوهشها نشان میدهد اهداف بیش از حد سخت اغلب به ساعتهای کاری طولانی و دستاوردهای اندک منجر میشوند.
ویندگاسن میگوید عبور از این الگو دشوار و حتی ناراحتکننده است، اما این ناراحتی نشانه درستی مسیر است، نه دلیلی برای توقف.










