چگونه بحران مسکن، کیفیت زندگی کاناداییها را کاهش داده است

بحران مسکن در کانادا دیگر فقط مسآلهای اقتصادی نیست؛ تبدیل به بحرانی اجتماعی، روانی و هویتی شده که زندگی روزمره میلیونها نفر را دگرگون کرده است. آنچه با افزایش قیمتها آغاز شد، امروز به فروپاشی رویاها، فرسایش پساندازها و انتخابهایی غیرممکن برای خانوادهها انجامیده است. کشور مهاجرپذیری که زمانی نوید فرصتهای بیپایان میداد، حالا با بحران مسکنی روبهروست که مفهوم «زندگی کانادایی» را دوباره تعریف میکند.
مالکیت خانه برای بسیاری به رویایی دوردست تبدیل شده است. با میانگین قیمت بیش از 843 هزار دلار در سال گذشته، 84 درصد کاناداییها خانهدار شدن را «نوعی تجمل» میدانند. جوانانی که سالها برای پیشپرداخت پسانداز میکنند، میبینند که قیمتها دوباره جهش کرده و خط پایان از آنها دورتر شده است.
در همین حال، اجارهنشینی هم به نقطه بحران رسیده است. در تورنتو و ونکوور، اجاره یک واحد یکخوابه بیش از نصف درآمد افراد را میبلعد؛ وضعیتی که 75 درصد مستأجران را وادار کرده از خوراک، پوشاک یا آموزش صرفنظر کنند.
تأثیر این بحران بر سلامت روان شدید است. دو سوم مستأجران و یک سوم مالکان میگویند هزینههای مسکن سلامت روانشان را تخریب کرده است. رضایت از زندگی در کانادا طی سه سال گذشته سقوط کرده و احساس امید نسبت به آینده رو به کاهش است.
جوانان بیش از همه آسیب دیدهاند؛ از تأخیر در ازدواج و فرزندآوری گرفته تا عدم توانایی برای جابهجایی شغلی. بسیاری مهاجرت معکوس را انتخاب میکنند و کشور را ترک میگویند. همزمان، طبقه متوسط در حال فرسایش است؛ معلمان، پرستاران و کارگران ماهر دیگر توان زندگی در شهرهای محل کارشان را ندارند و محلهها به دو قطب بسیار ثروتمند و بسیار تحت فشار تقسیم شدهاند.
لیستهای انتظار مسکن ارزان گاه تا 20 سال طول میکشد و خانوادهها را در شرایط ناامن و بیثبات نگه میدارد. با وجود نیاز فوری به صدها هزار واحد جدید در هر سال، ساختوساز همچنان عقب است.










