مقالاتمقالات پزشکی

قلبی که طاقت نمی‌آورد: حقیقت تلخ سندرم قلب شکسته

شکست عشقی یا از دست دادن عزیزان را معمولاً تجربه‌ای روحی می‌دانیم؛ تلخ، اما نه آن‌قدر جدی که فرد را روانه اورژانس کند. با این‌ حال پزشکان قلب پدیده‌ای واقعی را شناسایی کرده‌اند: سندرم قلب شکسته یا Broken Heart Syndrom . این عارضه در اثر استرس شدید روحی یا جسمی رخ می‌دهد و قلب را برای مدتی از کارکرد طبیعی بازمی‌دارد؛ حالتی که می‌تواند شبیه سکته قلبی باشد.

تقلیدی ترسناک از سکته قلبی

علائم این سندرم شامل درد قفسه سینه، تنگی نفس و حتی غش کردن است؛ درست مانند سکته قلبی. آزمایش‌های اولیه نیز اغلب شباهت زیادی نشان می‌دهند و همین باعث می‌شود بسیاری از بیماران ابتدا به اشتباه تشخیص سکته بگیرند، مگر آن‌که تصویربرداری‌های تخصصی انجام شود.

قلب تغییر شکل می‌دهد

در این وضعیت، بطن چپ قلب دچار تورم عجیبی می‌شود و شکلی شبیه به «تاکوتسوبو»، کوزه ژاپنی برای شکار اختاپوس، پیدا می‌کند. در این حالت، پایه قلب همچنان می‌تپد، اما نوک آن سست و بی‌حرکت می‌شود؛ الگویی که باعث افت کارایی پمپاژ خون می‌گردد.

جرقه‌ای از غم یا بیماری

معمولاً مرگ یک عزیز، جدایی یا حتی خبری شوکه‌کننده می‌تواند محرک اصلی باشد. اما گاهی هم بیماری‌هایی چون سکته مغزی، آسم یا تب شدید همین واکنش را ایجاد می‌کنند. جالب اینجاست که در حدود 30 درصد بیماران، هیچ عامل روحی مشخصی یافت نمی‌شود.

هجوم آدرنالین

در لحظه استرس، بدن با انفجاری از آدرنالین روبه‌رو می‌شود. این موج می‌تواند شریان‌ها را منقبض کرده یا ریتم الکتریکی قلب را بر هم بزند. تا زمانی که سطح هورمون‌ها پایین نیاید، قلب در وضعیتی بحرانی باقی می‌ماند.

زنان پس از 50 سالگی در خطر بیشتر

آمار نشان می‌دهد بیشترین موارد در زنان 50 تا 74 ساله رخ می‌دهد. یکی از دلایل احتمالی، کاهش استروژن پس از یائسگی است؛ هورمونی که نقش محافظتی در برابر استرس دارد.

تشخیص و درمان

پزشکان معمولاً با آنژیوگرافی عروق کرونر آغاز می‌کنند. اگر انسدادی پیدا نشود، سرنخ اصلی به سمت سندرم قلب شکسته می‌رود. اکوکاردیوگرافی نیز حرکت غیرعادی قلب را آشکار می‌کند.

خبر خوب این است که بیشتر بیماران ظرف یک تا چهار هفته بهبود می‌یابند و قلب دوباره به حالت طبیعی بازمی‌گردد. داروهایی مثل بتابلوکرها یا مهارکننده‌های ACE تنها برای کاهش فشار روی قلب تجویز می‌شوند.

درمان روانی، محافظ قلب

از آنجا که محرک اصلی اغلب روحی است، مشاوره، مدیتیشن یا تراپی می‌توانند همان‌قدر مهم باشند که دارو. چراکه قلب، تنها با دارو آرام نمی‌گیرد؛ بلکه نیازمند التیام روح نیز هست.

 

منبع خبــــــر

 

 


نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا

Adblock را متوقف کنید

بخشی از درآمد سایت با تبلیغات تامین می شود لطفا با غیر فعال کردن ad blocker از ما حمایت کنید