آیا کانادا برای تنها ماندن آماده است؟

از همان روزی که دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد، موجی از میهنپرستی تازه در کانادا شکل گرفت. احساس استقلال، خشم فروخورده، و نیاز به فاصله گرفتن از همسایه قدرتمند جنوبی. در نظرسنجی CNN، بیش از ۹۰ درصد از کاناداییها گفتند وقت آن رسیده که رابطهیمان با آمریکا بازتعریف شود. خیلیها در سوپرمارکتها محصولات آمریکایی را برعکس میچیدند تا مشتریهای دیگر آنها را نخرند. اما شش ماه بعد، یک سوال جدیتر مطرح است: این حس وطندوستی ناگهانی، چقدر واقعی است؟ و آیا میتواند به تغییرات ساختاری منجر شود؟
مشکل اینجاست که ما سابقهای در برنامهریزی برای استقلال واقعی نداریم. از دوران استعمار بریتانیا گرفته تا نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، همواره نقشمان را بهعنوان شریک خوب تعریف کردهایم. همیشه تلاش کردهایم بخشی از یک سیستم جهانی باشیم، نه یک بازیگر مستقل و تنها. هویت سیاسیمان در همکاری با نهادهایی چون ناتو، کشورهای همسود و سازمان تجارت جهانی ریشه دارد. اما حالا که نظم مبتنی بر قواعد در حال فروپاشی است، دیگر نمیتوان به همان الگوها تکیه کرد.
پژوهشگران و تحلیلگران دو راهحل اساسی برای تقویت جایگاه کانادا مطرح میکنند: یکی، تبدیل شدن به یک قدرت هستهای، و دیگری، اجرای یک راهبرد دفاعی سراسری مشابه فنلاند. کشوری با جمعیتی کمتر از شش میلیون که قادر است در شرایط بحران، یک میلیون نفر را بسیج کند. اما هر دو راه، مستلزم تغییرات عمیق در ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور است، تغییراتی که از نظر سیاسی نیز پرهزینه خواهد بود.
در همین حال، ایالات متحده بهسمت اقتدارگرایی پیش میرود. ساختارهای دولتی مانند نیروهای مسلح و سازمان مهاجرت آمریکا (ICE) در حال تبدیل شدن به نهادهایی با وفاداری شخصی به ترامپاند. در چنین شرایطی، تصور اینکه ممکن است روزی تهدیدی واقعی از سوی واشنگتن متوجه کانادا شود، دیگر دور از ذهن نیست. تکیه بر امیدواریهای خوشبینانه، اینکه “همه چیز درست میشود” یا “ترامپ ماندنی نیست”، میتواند به قیمت از دست رفتن حاکمیت تمام شود.
برای دههها، وطندوستی در کانادا به بهای کمی تمام میشد. اما اکنون، ممکن است حفظ همین وطن، هزینهبر، دشوار و حتی دردناک باشد. پرسش اصلی این است: آیا برای آن آمادهایم؟