وقتی کودک درون تصمیم میگیرد، عشق میبازد

بسیاری از رفتارهایی که در روابط رخ میدهد، از ناتوانی در تعیین مرزها گرفته تا نیاز افراطی به اطمینانخاطر در قرارهای اول، میتواند ریشه در کودک درون داشته باشد؛ بخشی از وجود ما که تجربهها، ترسها و نیازهای کودکی را تا بزرگسالی حمل میکند. رواندرمانگران میگویند این کودک درون درست در لحظات آسیبپذیری بیدار میشود و واکنشهای شدیدی مانند ترس از طرد، حساسیت به انتقاد یا میل به راضیکردن دیگران را فعال میکند.
ناامنی در روابط
افرادی که در کودکی احساس نادیدهگرفتهشدن یا بیارزشی داشتهاند، اغلب در بزرگسالی با اعتمادبهنفس پایین و شک به شایستگی خود در عشق درگیر میشوند. بسیاری بدون اینکه بدانند، اجازه میدهند باورهای شکلگرفته در کودکی رفتار و احساسات کنونیشان را هدایت کند. درمانهایی مانند کار روی کودک درون،CBT و ذهنآگاهی میتواند به تغییر این باورهای ریشهدار کمک کند.
ترس از رهاشدن
یکی از شایعترین آثار کودک درون، ترس از ترک شدن است؛ احساسی که معمولاً ناشی از بیثباتی عاطفی یا مراقبت ناکافی در کودکی است. این ترس میتواند به وابستگی شدید، نیاز به اطمینان دائمی، بیاعتمادی یا حتی خرابکردن رابطه قبل از نزدیک شدن فرد مقابل منجر شود. نوشتن درباره تجربههای کودکی، تنظیم هیجانها و کار با درمانگر ابزارهایی هستند که کارشناسان برای شکستن این چرخه توصیه میکنند.
نیاز مداوم به تأیید
کسانی که در کودکی شنیده یا دیده نشدهاند، معمولاً در بزرگسالی به تأیید دیگران وابسته میشوند. این نیاز ممکن است به کمالگرایی، ازخودگذشتگی افراطی یا مشکل در تعیین مرزهای سالم تبدیل شود. بازسازی ارزشمندی درونی، تمرین تأیید خود و یادگیری «نه گفتن» عناصر کلیدی درمان این الگوست.
فرآیند درمان کودک درون
درمان کودک درون سفری تدریجی و عمیق است که شامل آگاهشدن از الگوهای قدیمی، مواجهه با ترسهای ریشهدار و انتخاب رفتاری سالمتر است. مدیتیشنهای کودک درون، ژورنالنویسی هدایتشده، کارهای بدنی (somatic) و تمرینهای «والدِ درونی شدن» ابزارهای موثر این مسیر هستند.










