فروپاشی طبقه متوسط کانادا: سقوطی سریعتر از هر کشور G7

طبقه متوسط کانادا که دههها نماد ثبات، فرصت و امنیت اقتصادی بود، امروز با سرعتی نگرانکننده در حال کوچکشدن است؛ سرعتی که از تمام کشورهای عضو G7 پیشی گرفته است. خانوادههایی که زمانی آیندهای قابل پیشبینی داشتند، اکنون با هزینههای سرسامآور، درآمدهای راکد و بدهیهای فزاینده مواجهاند؛ شرایطی که پایههای رفاه نسلهای پیشین را متزلزل کرده است.
مهمترین عامل این فروپاشی، بحران مسکن است. قیمت خانهها بسیار سریعتر از درآمدهای طبقه متوسط رشد کرده و حتی اجارهنشینی نیز برای بسیاری غیرقابل تحمل شده است. سهم عظیمی از درآمد خانوار در سراسر کشور صرف تأمین سرپناه میشود و فرصت پسانداز یا سرمایهگذاری را از بین میبرد.
در همین حال، رشد دستمزدها عقبتر از تورم حرکت میکند. هزینههای ضروری مانند مواد غذایی، انرژی و حملونقل بخش بزرگتری از درآمد را میبلعند و افزایش مزدها عملاً بیاثر میشود. همین فشارها خانوادهها را به سوی استفاده از کارت اعتباری و انباشت بدهی برای پوشش هزینههای روزمره سوق داده است؛ بدهیهایی که اکنون در میان بالاترین سطوح جهان قرار دارد و با نرخهای بهره بالا، آسیبپذیری خانوارها را شدت میبخشد.
ساختار بازار کار نیز امنیت گذشته را ندارد. افزایش قراردادهای موقت و کارهای پروژهای، ثبات شغلی را از بین برده و امکان برنامهریزی بلندمدت را محدود کرده است. همزمان، هزینههای درمانی خارج از پوشش بیمه درمانی و کاهش مزایای کارفرمایی بار تازهای بر بودجه خانوار تحمیل میکند.
نسل جوان نیز با شهریههای دانشگاهی بالا و بدهی دانشجویی سنگین وارد مرحله بزرگسالی میشود؛ بدهیهایی که دستیابی به خانهدار شدن یا تشکیل خانواده را سالها به تأخیر میاندازد. از سوی دیگر، بسیاری از خانوادهها به دلیل هزینههای جاری قادر به پسانداز برای بازنشستگی نیستند و شمار رو به رشدی از سالمندان مجبورند برای تأمین نیازهای اولیه همچنان کار کنند.
افزایش مداوم مالیاتها، وابستگی به دو درآمد برای گذران زندگی و شکاف رو به گسترش ثروت، تصویر نهایی را روشن میکند: طبقه متوسط کانادا در حال ناپدید شدن است و اگر روند فعلی ادامه یابد، دو کانادای کاملاً متفاوت، یکی بسیار مرفه و دیگری درگیر فشار دائمی، شکل خواهد گرفت.










