فرسودگی پنهان زنان شاغل کانادایی؛ چرا همه زنان و نه فقط مادران، نیاز به انعطاف کاری دارند؟

با وجود پیشرفتهایی در زمینه برابری جنسیتی، بسیاری از زنان همچنان بار اصلی کارهای بدون دستمزد در خانه، از جمله خانهداری و مراقبت از کودکان را به دوش میکشند. آمارها نشان میدهد که زنان بهطور متوسط دو برابر مردان برای این فعالیتها زمان میگذارند.
یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این بار، کار ذهنی یا «شیفت سوم» است؛ یعنی همان برنامهریزی، پیشبینی نیازها، یافتن راهحلها و پیگیری امور خانه، که عموماً نادیده گرفته میشود. پژوهشی از دانشگاه یورک در کانادا نشان میدهد این نوع کارهای نامرئی تأثیر قابلتوجهی بر فرسودگی روانی، تمایل به ترک شغل و تابآوری شغلی زنان دارد.
در این مطالعه، طی هفت هفته از 263 زن و مرد شاغل در روابط دگرجنسگرا داده جمعآوری شد. نتایج نشان داد که زنان حتی در صورت تقسیم برابر کارهای خانه و شغل، سهم بیشتری از کار ذهنی را بر عهده دارند. این عدم توازن باعث فرسودگی روانی بیشتر در زنان و در نتیجه، میل بیشتر به استعفا و توانایی کمتر در مواجهه با چالشهای شغلی میشود.
در خانوادههایی که دارای فرزند زیر 18 سال بودند، زنان مسئولیت بیشتری در مراقبت از کودک داشتند، بهویژه در دوران قرنطینه ناشی از کرونا. برخلاف تصور عمومی، این پژوهش نشان داد که «مراقبت از کودک» عامل اصلی فرسودگی برای مادران است، در حالی که برای زنان بدون فرزند، «کار ذهنی» بیشترین تأثیر را دارد.
این یافتهها مهم هستند، زیرا بیشتر سیاستها و تحقیقات درباره تعادل کار و زندگی، تنها بر نیازهای مادران تمرکز دارند و زنان بدون فرزند را نادیده میگیرند. در نتیجه، دیدگاهی سنتی تقویت میشود که زنان را صرفاً در نقش مادر میبیند.
پژوهشگران توصیه میکنند سازمانها برای رفع این چالشها:
- امکان ساعات کاری منعطف و دورکاری را برای همه کارکنان و نه فقط والدین، فراهم کنند.
- استفاده از این امکانات را عادیسازی و از نگاه منفی به آن جلوگیری کنند.
- اطمینان حاصل کنند که این انعطاف به نفع مردان برای پیشرفت شغلی تمام نشود.
برای رسیدن به برابری واقعی جنسیتی، تغییرات ساختاری در خانه و محل کار باید همزمان و هماهنگ پیش بروند، و سازمانها نقشی کلیدی در این مسیر دارند.