مقالاتمقالات سیاسی

ریاست جمهوری کامالا هریس لزوما برای کانادا مفید نخواهد بود. چرا؟

یادداشت هفته به قلم: شاکه آیوازیان –کارزار کامالا هریس برای ریاست جمهوری آمریکا موجی از هیجان و احساسات مثبت در کانادا ایجاد کرده است. طبق نظرسنجی اخیر، دو سوم کانادایی‌ ها نظر مساعدی نسبت به هریس دارند و یک سوم از آن‌ ها معتقدند هریس و تیم والِز، فرماندار مینه ‌سوتا و معاون منتخب هریس، چالشی قوی برای نامزد جمهوریخواهان ایجاد می کنند. در حالی که این اشتیاق از احساسات منفی نسبت به دونالد ترامپ سرچشمه می گیرد، اما این تصور نیز وجود دارد که دولت دموکرات می تواند به ویژه برای کانادا مفید باشد. 

یکی از دلایل این باور، ارتباط شخصی هریس با کانادا است. او بخشی از نوجوانی خود را در مونترال گذرانده و در دبیرستان وست‌ مونت و کالج وَنیه تحصیل کرده است. علاوه بر این، والز فرماندار مینه سوتا، یعنی ایالتی است که روابط اقتصادی مهمی با کانادا دارد. 

در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، روابط کانادا و آمریکا خالی از تنش نبود، اما با روی کار آمدن هریس و جو بایدن، آن ‌ها تلاش کردند همکاری و احترام متقابل بیشتری را بین دو کشور حاکم کنند. با این حال، وقتی نوبت به سیاست‌ های واقعی می ‌رسد، خوش ‌بینی نسبت به دولت هریس ممکن است اندکی ساده ‌لوحانه باشد، زیرا سیاست‌ های هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ممکن است با انتظارات مثبت بسیاری از کانادایی‌ ها همخوانی نداشته باشد.

یکی از نگرانی‌ ها، سیاست ‌های حمایت ‌گرایانه است. هرچند بایدن موضع دوستانه تری به روابط دوجانبه با کانادا داشت، اما بسیاری از تعرفه‌ های اعمال‌ شده توسط ترامپ را حفظ کرده و سیاست‌ های حمایت‌ گرایانه را با سیاست خرید محصول آمریکایی، گسترش داد. این اقدامات، همراه با لغو پروژه خط لوله کیستون XL، نشان ‌دهنده تلاش اندک برای حل اختلافات قدیمی بر سر الوار نرم، لبنیات و اتومبیل های الکتریکی است. تاکنون، سیاست ‌های تجاری و اقتصادی هریس مبهم بوده است. اما انتظار می‌ رود که در صورت پیروزی، سیاست ‌های دولت فعلی بایدن ادامه یابد.

واقعیت این است که دو حزب دموکرات و جمهوریخواه به سمت رویکردی حمایت‌ گرایانه و خودکفا حرکت کرده ‌اند و تمرکز خود را از تجارت آزاد به سمت تقویت ظرفیت تولید داخلی تغییر داده اند. هدف هر دو حزب که ایجاد آمریکای مستقل‌ تر و تا حد امکان متکی به تولید داخلی است، ناشی از نگرانی‌ های امنیت ملی و تمایل به کاهش وابستگی به قدرت ‌های جهانی مانند چین می باشد.

محاسبات انتخاباتی نیز نقش مهمی در شکل‌ گیری این جهت‌ گیری سیاستی دارد. انتخابات آمریکا غالبا با رای ‌دهندگان طبقه کارگر در ایالت‌ های کلیدی مانند پنسیلوانیا، میشیگان و ویسکانسین مشخص می‌ شود، که بیشترین سود را از سیاست ‌های حمایت ‌گرایانه‌ و اولویت بخشی به تولید داخلی و ایجاد اشتغال، می ‌برند. علاوه بر این، تغییرات در عرصه بین‌ المللی باعث تغییر دیدگاه محافظه‌ کاران و لیبرال ‌ها به سیاست های اقتصادی شده است. ظرفیت صنعتی اکنون جزء حیاتی امنیت ملی تلقی می‌ شود و نیاز به منابع انرژی و زنجیره‌ های تامین جدید، قدرت ‌های جهانی را به رقابت برای تسلط در این زمینه‌ ها سوق داده است.

در آمریکا، دو جناح محافظه‌ کار و لیبرال عمدتا از حمایت از تجارت آزاد دور شده ‌اند. برای محافظه ‌کاران، سیاست ‌های اقتصادی از اولویت دادن به آزادی فردی به تمرکز بر انسجام فرهنگی و حاکمیت ملی تغییر کرده است. در مقابل، لیبرال‌ ها که از لحاظ اقتصادی انعطاف‌ پذیرتر هستند، به دنبال تامین مالی برنامه‌ های اجتماعی و حمایت‌ های پیشروتر دولت ‌هستند. در نتیجه، اختلافات سیاسی در ایالات متحده اکنون بیشتر بر مسایل فرهنگی و اجتماعی متمرکز است تا بر اقتصادی.

البته این به معنای آن نیست که دولت هریس مشابه دولت ترامپ خواهد بود. دو حزب در سیاست‌ های انرژی تفاوت‌ های عمده‌ ای دارند. دموکرات‌ ها گذار به اقتصاد سبز را برای احیای ظرفیت صنعتی ضروری می دانند، در حالی که جمهوریخواهان بر استقلال انرژی از طریق توسعه منابع طبیعی، به ویژه گاز طبیعی، تاکید دارند.

در نهایت، چه تحت دولت هریس و چه ترامپ، آمریکا احتمالا همچنان به اولویت دادن به منافع اقتصادی خود ادامه خواهد داد، حتی به قیمت منافع کانادا.

منبع خبــــــر

 

 


نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا

Adblock را متوقف کنید

بخشی از درآمد سایت با تبلیغات تامین می شود لطفا با غیر فعال کردن ad blocker از ما حمایت کنید