درد: رنجی مزمن که در ظاهر پنهان است

وقتی دستتان را روی اجاق داغ بگذارید، درد را حس میکنید و سریع دستتان را عقب میکشید. ساده بهنظر میرسد. اما همیشه هم نمیتوان از درد فاصله گرفت. در بسیاری از موارد، رنج روزانه یا شعلهور شدن دردهای مزمن زندگی افراد را مختل میکند و آرامآرام حس هویتشان را فرسوده میسازد.
درد در اصل پیامی عصبی است؛ هشداری که میگوید خطری در راه است. اما ضربههای جسمی یا روانی میتوانند این سیستم هشدار را مختل کنند؛ طوری که سیگنال درد روشن بماند و خاموش نشود. درمان چنین وضعیتی بهسادگی بستن زخم یا گچ گرفتن دست شکسته نیست. وقتی درد دیده نمیشود، چه باید کرد؟
درد مزمن بیماریای نادیدنی است؛ چیزی که حس میشود اما دیده نمیشود. در کانادا حدود هشت میلیون نفر ـ یعنی از هر پنج نفر یک نفر ـ گرفتار آن هستند. معیارش هم این است: دردی که بیش از سه ماه ادامه یابد. برای برخی، این وضعیت سالها ادامه پیدا میکند و به عذاب و ناتوانی میانجامد.
سالها درد مزمن اغلب نادیده گرفته میشد؛ چیزی نامحسوس و غیرقابل درمان. اما امروز، نظام سلامت آن را جدیتر میگیرد. این تغییر، گامی مهم است تا بیماران احساس کنند شنیده و باور شدهاند و مسیرهای تازهای برای مراقبت و درمان گشوده شود.
«هیچ انسانی بدون تجربهی درد زندگی نمیکند.» این را دکتر هانس کلارک، مدیر واحد پژوهش درد در بیمارستان عمومی تورنتو و رئیس انجمن درد کانادا میگوید. او توضیح میدهد: «در بیشتر مواقع، درد حاد نوعی هشدار فیزیولوژیک است که به ما میگوید مراقب باشیم و اجازه دهیم عضو آسیبدیده بهبود یابد.» اما برای برخی، درد ادامهدار میشود و به قلمرو درد مزمن پا میگذارند؛ جایی که خودِ درد به یک بیماری مستقل تبدیل میشود. سیستم عصبی تغییر کرده و متأسفانه هنوز نمیدانیم چگونه میتوان آن را به حالت طبیعی بازگرداند.