بچهها رئیس نیستند! فرزندپروری کودکمحور ما را به نسلی از نازپروردهها میرساند

آیا اولین کلمهای که گفتید یا اولین اسباببازی مورد علاقهتان را بهخاطر دارید؟ نه؟ پس چطور است که موجی جدید در دنیای فرزندپروری اصرار دارد هر لحظه از «سالهای اولیه» زندگی کودک، تعیینکننده سلامت روانی، عاطفی و حتی جسمی او در بزرگسالی است؟ طبق این دیدگاه، اگر مادرتان به اندازه کافی با شما بازی نکرده، در سیسالگی احتمالاً با مشکلات احساسی مواجه خواهید شد!
یکی از چهرههای برجسته این جریان، کاترین، پرنسس ولز است که با بنیاد سلطنتی خود در زمینه دوران کودکی، چارچوبی برای «فرزندپروری سالم» منتشر کرده است. توصیههایی چون صحبت با کودکان به زبان “Parentese” (زبان کودکانه با تن بالا و اغراقشده)، یا اجازه دادن به پوشیدن تیشرت براق حتی وقتی باید شسته شود، چون این کار به رشد کمک میکند.
البته که پرورش استقلال در کودکان مهم است؛ والدین زیادی لذت میبرند از اینکه بگذارند فرزندشان کتاب شبانه را انتخاب کند یا مسیر بازی در پارک را تعیین کند. اما اگر قرار باشد همه تصمیمات را کودک بگیرد، آنوقت باید انتظار داشت کودک در هر شرایط آب و هوایی با شلوارک مرد عنکبوتیاش بیرون برود!
طرفداران فرزندپروری کودکمحور، از جمله نهادهایی مثل Start for Life، باور دارند که مدلهای سنتی – که والدین را مرجع میدانستند – علت بسیاری از مشکلات امروز مثل اعتیاد و اختلالات روانی هستند. به جای آن، باید یاد بگیریم با همدلی و شفقت رفتار کنیم تا روابط پایدار بسازیم.
اما این نوع فرزندپروری، والدین را از نقش کلیدیشان دور میکند. کودکان هنوز درک درستی از خوب و بد ندارند و اگر همه چیز را به آنها بسپاریم، نتیجهای جز بینظمی، لوسشدن و از دست رفتن اعتمادبهنفس والدین ندارد. وابستگی به کارشناسان تربیت کودک باعث میشود والدین احساس کنند که دیگر دانشی نسبت به فرزندانشان ندارند.
وقتی فرزندآوری شبیه پروژهای طاقتفرسا با چکلیستهای سختگیرانه میشود، جای تعجب نیست که نرخ تولد پایین بیاید. در حالی که شادی واقعی در تربیت کودک، در همان لحظههای ساده و انسانی مثل نگاههای عاشقانه، بغل کردن یا بازی کردن نهفته است—نه در رعایت مو به موی توصیههای آکادمیک.
فرزندپروری نباید میدان خودنمایی کودک یا وسواس والدین باشد. باید بازگشتی باشد به عشق، سادگی و اعتماد به حس درونی پدر و مادر.