افرادی که در کنار خودشیفتهها بزرگ شدهاند، ناخواسته این جملات را تکرار میکنند

رشد در کنار انسانهای خودشیفته تأثیر عمیقی بر روان انسان دارد. چنین افرادی معمولاً احساس بیارزشی، تردید و گناه دارند و بدون آنکه بدانند، جملاتی میگویند که بازتاب همان سالهای سخت است.
نمیخواهم مزاحم کسی بشوم
چون در کودکی احساس کردهاند نیازهایشان دردسر است، از درخواست کمک میترسند.
من بهاندازه کافی خوب نیستم
انتقاد و بیتوجهی مداوم باعث شده باور کنند هیچ کاری ارزشمند نیست.
همیشه تقصیر من است
برای کنترل موقعیت و جلوگیری از خشم دیگران، همیشه خود را مقصر میدانند.
من لایقش هستم
سالها تحقیر باعث شده رفتار بد دیگران را طبیعی یا شایسته خود بدانند.
به قضاوت خودم اعتماد ندارم
دستکاری روانی مداوم باعث شده احساسات و تصمیماتشان را بیاعتبار بدانند.
دارم زیادی واکنش نشون میدم
برای دفاع از خود، احساساتشان را کوچک میشمارند تا دیگران سرزنششان نکنند.
من زیادی حساسام
وقتی همیشه متهم به حساسیت میشوند، باور میکنند مشکل از خودشان است.
باید بینقص باشم
آموختهاند فقط وقتی کامل باشند، دوستداشتنیاند.
همیشه خرابش میکنم
سرزنش مداوم کودکی به ترس دائمی از اشتباه در بزرگسالی تبدیل میشود.
من یک شکستخوردهام
تحقیر والدین خودشیفته باعث میشود موفقیتهایشان را هم بیارزش ببینند.
خودم انجامش میدم، راحتتره
چون در کودکی کمکخواستن نتیجهای جز تحقیر نداشت، به تنهایی پناه بردهاند.










