مقالاتمقالات اجتماعی

نشانه‌های زخم‌های درمان‌نشده کودکی

اگر در کودکی تجربه آسیب‌زا یا شرایط سختی را از سر گذرانده‌ای، شاید تعجب کنی که چرا هنوز هم آن خاطرات تلخ در زندگی امروزت سایه انداخته‌اند. شاید حس می‌کنی شادی‌ات، روابطت یا حتی شغل و موفقیت‌هایت تحت‌تأثیر آن‌هاست. ممکنه از خودت بپرسی: «مگه اینا تموم نشده بودن؟» یا «چرا حالا دوباره همه چیز بهم ریخته؟»

در واقع، ممکنه دچار اضطراب شده باشی. گاهی حتی تا مرز حمله پانیک پیش بری، یا احساس افسردگی و بی‌حوصلگی سراغت بیاد. ممکنه به درون خودت پناه ببری و بخوای از همه فاصله بگیری. در این لحظات، این سوال پیش میاد: «چطور ممکنه هنوز اون زخم‌ها التیام پیدا نکرده باشن؟»

ممکنه فکر کنی همه چیز رو پشت سر گذاشتی. شاید حتی پیش روان‌درمانگر رفتی، گریه کردی، صحبت کردی، و فکر کردی تموم شده. اما بعضی احساسات، درونمون لونه می‌کنن و وقتی زندگی تحت فشار قرار می‌گیره، دوباره خودشونو نشون می‌دن.

زیگموند فروید اصطلاحی داشت به نام “اجبار به تکرار”. یعنی ناخودآگاه، دوباره وارد شرایطی می‌شی که یادآور تجربه‌های دردناک قدیمیه. مثلاً ممکنه با کسی وارد رابطه بشی که مثل یکی از والدینت بی‌توجه یا سخت‌گیر باشه.

اما تروما فقط اتفاق‌های خیلی شدید مثل سوءاستفاده یا مرگ عزیزان نیست. بی‌توجهی، نادیده‌ گرفته‌ شدن، یا رشد در محیطی پر از اضطراب هم می‌تونه آسیب‌زا باشه. مثلاً اگر پدر یا مادری داشتی که همیشه نگران بودن یا عواطفشون رو بروز نمی‌دادن، احتمال داره هنوز هم توی رابطه با احساسات خودت دچار تردید باشی.

همچنین اگر توی کودکی یکی از والدینت رو از دست دادی، حتی اگر در نوجوانی یا اوایل بیست‌سالگی بوده، اون فقدان هنوز هم می‌تونه در عمق وجودت زندگی کنه. ترس از دست دادن، ممکنه باعث بشه از صمیمیت بترسی یا همیشه نگران آینده باشی.

 

تأثیرات پنهان و راه‌های درمان تروما

گاهی ریشه زخم‌های حل‌نشده در تجربه‌هایی نهفته‌ست که شاید اصلاً به عنوان “تروما” بهشون فکر نکرده باشی. مثلاً اگر والدینت بیش از حد گرفتار بودن و به نیازهای عاطفی یا جسمی تو نرسیدن، یا اگر مجبور بودی مثل یک بزرگسال رفتار کنی، از خواهر و برادرات مراقبت کنی، یا مسئولیت‌هایی رو به دوش بکشی که برای سنت زیادی بودن، همه‌ اینا نوعی بی‌توجهی محسوب می‌شن.

اگر در کودکی بیماری سختی داشتی و مدت‌ها در بیمارستان بودی یا از همسالانت جدا شدی، ممکنه امروز احساس انزوا یا تفاوت کنی. یا اگر اختلال یادگیری مثل ADHD یا دیسلکسی داشتی اما کمکی دریافت نکردی، شاید هنوز هم اعتماد به ‌نفست پایین باشه و فکر کنی به اندازه بقیه “باهوش” نیستی.

همچنین رشد در خانواده‌ای پرجمعیت می‌تونه باعث شه احساس گم‌شدگی کنی؛ انگار کسی نمی‌بینه‌ت یا برات وقتی نداره. مخصوصاً اگر مادر یا پدر سرد و دوری هم داشتی، ممکنه احساس ارزشمندی یا دوست‌داشتنی‌بودن در تو رشد نکرده باشه. حتی اضطراب یا ترومای حل‌نشده والدین هم می‌تونه مثل یک زنجیره نسلی، به تو منتقل شده باشه.

آیا تروما قابل درمانه؟

خبر خوب اینه که تروما قابل درمانه. برای شروع، باید پیش درمانگری بری که درک عمیقی از تأثیر تجربیات کودکی داشته باشه ترجیحاً کسی با رویکرد روان‌تحلیلی یا روان‌پویشی. فضای درمانی باید امن، بدون قضاوت و در خدمت اعتمادسازی باشه. همه احساساتت از ترس گرفته تا خشم و غم باید شنیده و پذیرفته بشن.

درمان باید با سرعت تو پیش بره، نه بر اساس انتظار دیگران. اون کودک آسیب‌دیده‌ای که هنوز درونت زنده‌ست، باید دیده بشه و حس امنیت و ارزش پیدا کنه. در نهایت، با گذر زمان و همراهی درمانگر درست، می‌تونی از زخم‌های کهنه رها بشی و به آرامش برسی.

 

 

منبع خبــــــر

 

 


نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا

Adblock را متوقف کنید

بخشی از درآمد سایت با تبلیغات تامین می شود لطفا با غیر فعال کردن ad blocker از ما حمایت کنید