مدرک دانشگاهی در کانادا؛ بلیت طلاییای که زنگار گرفت

در گذشته، کسب مدرک دانشگاهی در کانادا معادل موفقیت و ثبات شغلی بود. خانوادهها سالها پسانداز میکردند تا فرزندانشان به دانشگاه بروند و آیندهای مطمئن داشته باشند. اما امروز، آن وعده دیگر واقعیت ندارد. نسل تازه فارغالتحصیلان، با بدهیهای سنگین و امیدهای فروپاشیده، در کافهها، فروشگاهها یا مشاغل موقت کار میکنند.
یکی از دلایل اصلی، اشباع بازار از دارندگان مدرک است. بیش از 60 درصد جوانان کانادایی دارای تحصیلات عالی هستند و این یعنی مدرک دانشگاهی دیگر مزیت نیست، بلکه پیششرط حداقلی است. در بازارهایی مانند تورنتو و ونکوور، رقابت برای شغلهای ابتدایی چنان شدید است که حتی آگهیهای استخدامی برای مشاغل «سطح ابتدایی» هم سه تا پنج سال سابقه میخواهند.
از سوی دیگر، فاصله میان آموزش نظری دانشگاهها و نیاز بازار کار هر روز بیشتر میشود. دانشجوی علوم کامپیوتر شاید الگوریتمها را بداند، اما با ابزارهای واقعی شرکتها آشنا نیست. این شکاف باعث میشود بسیاری از کارفرمایان، فارغالتحصیلان تازه را «ناتوان از ورود فوری به بازار» بدانند.
در همین حال، هوش مصنوعی و اتوماسیون بسیاری از مشاغل را بلعیدهاند. وظایف تحلیلی، حسابداری و اداری که زمانی نیازمند نیروی انسانی بود، حالا توسط نرمافزارها انجام میشود. رقابت دیگر فقط میان انسانها نیست—ماشینها هم وارد میدان شدهاند.
نتیجه؟ نسل جدید فارغ التحصیلان دانشگاهی وارد اقتصاد پروژهای و فصلی شدهاند؛ با کارهای موقتی، بدون بیمه یا امنیت شغلی. فشار بدهی دانشجویی که بهطور متوسط به 28 هزار دلار میرسد، آنها را به پذیرش هر شغلی وادار میکند. در کنار آن، مزیت روابط شخصی و شبکههای آشنا، بیش از توانایی و مدرک اهمیت یافته است.
در مقابل، راههای جایگزین مانند آموزشهای فنی، مدارس حرفهای و بوتکمپهای برنامهنویسی در حال صعودند، زیرا کوتاهتر، ارزانتر و کاربردیتر هستند. در نهایت، رویای «مدرک برابر است با موفقیت» رنگ باخته، و جوانان کانادایی با واقعیتی تلخ روبهرو هستند: دیگر مدرک دانشگاهی ضامن آینده نیست.










