فرزندان بزرگسال طلاق: زخمی خاموش که کمتر دربارهاش حرف میزنیم

طلاق والدین همیشه ویرانگر است، اما کمتر از کسانی صحبت می شود که در بزرگسالی شاهد فروپاشی خانواده خود هستند.
کیت نگ، نویسنده این روایت میگوید روزی که والدینش در سیسالگی او طلاق گرفتند، احساس عجیبی داشت؛ ترکیبی از رهایی و اندوه. با اینکه والدین او دو سال پیش از آن جدا شده بودند، اما وقتی حکم رسمی طلاق صادر شد، اشکهایش سرازیر شد.
برای الی کاوردیل نیز خبر طلاق در23 سالگی شوکآور بود. او هنوز لحظه تماس ویدیویی والدینش را به یاد دارد و می گوید: زمین زیر پایم خالی شد. نمیدانستم چه بگویم، زمان برد تا بپذیرم واقعاً همه چیز تمام شده است.
افزایش طلاق میان زوجهای مسنتر، موسوم به «طلاق خاکستری»، باعث رشد جمعیت فرزندان بزرگسال طلاق شده است. در بریتانیا، گزارش اداره ملی آمار نشان میدهد از هر چهار طلاق، یکی پس از 50 سالگی رخ میدهد.
در حالیکه برای کودکان و نوجوانان قربانی طلاق منابع حمایتی فراوانی وجود دارد، بزرگسالان اغلب تنها میمانند. کیت دیلی، کارشناس روابط خانوادگی، میگوید: اثر طلاق بر فرزندان بالغ کمتر از کودکان نیست؛ فقط کسی به آن توجه نمیکند. او یادآور میشود که حتی در بزرگسالی نیز مناسبتهایی چون تولد، عید یا عروسی به میدان مین تبدیل میشود.
رواندرمانگر مندی سالیگاری باور دارد آنچه کودکان را میآزارد، خودِ طلاق نیست بلکه نحوه انجام آن است. او هشدار میدهد که پنهانکاری یا “نمایش خوشبختی” در خانوادههایی که در واقع فروپاشیدهاند، باعث میشود فرزندان در آینده دچار بیاعتمادی و اضطراب عاطفی شوند.
نگ، پس از گذشت سه سال از جدایی والدینش، احساس آرامش میکند، اما هنوز در دل میپرسد: کاش زودتر تمامش کرده بودند؟ شاید همهمان زودتر به آرامش می رسیدیم.










