سقوط تفکر انتقادی؛ چرا کاناداییها اطلاعات نادرست را باور میکنند؟

اتفاق نگرانکنندهای در کانادا در حال رخ دادن است. مردمی که بهراحتی ایمیلهای کلاهبرداری را تشخیص میدهند، حالا در فضای آنلاین فریب تئوریهای توطئه و اخبار جعلی را میخورند. دادههای تازه نشان میدهد کاناداییها حدود 40 درصد مواقع، محتوای درست و نادرست را اشتباه تشخیص میدهند. مساله فقط «باورهای غلط» نیست؛ مشکل عمیقتر است: ما در حال از دست دادن توانایی تفکر انتقادی و تشخیص واقعیت هستیم.
شبکههای اجتماعی نقش مهمی در این بحران دارند. الگوریتمها برای حقیقت طراحی نشدهاند، بلکه برای نگهداشتن کاربران پای صفحه ساخته شدهاند. هرچه بیشتر با محتوای احساسی یا نادرست تعامل میکنیم، همان نوع محتوا بیشتر به ما نمایش داده میشود. این چرخه، حبابهایی میسازد که در آن دروغها شبیه واقعیت به نظر میرسند. جوانان 18 تا 29 ساله بیش از هر گروه دیگری اخبارشان را از شبکههای اجتماعی یا اطرافیان میگیرند، نه از منابع خبری معتبر.
استرس مزمن هم قدرت تفکر را تضعیف میکند. فشارهای مالی، شغلی و موج مداوم اخبار منفی باعث میشود مغز ما به دنبال پاسخهای ساده برای مسایل پیچیده بگردد. نظریههای توطئه دقیقاً همین کار را میکنند: داستانی ساده، مقصری مشخص و احساسی از کنترل، حتی اگر کاملاً نادرست باشند.
از سوی دیگر، اعتماد به متخصصان فروپاشیده است. پزشکان، دانشمندان و رسانهها دیگر مرجع قطعی نیستند. فقط 11 درصد کاناداییها همیشه به ادعاهای مبتنی بر پژوهش علمی اعتماد میکنند. این خلأ اعتماد، با اینفلوئنسرها و افراد پرادعا پر میشود.
نکته نگرانکننده اینجاست: 74 درصد کاناداییها فکر میکنند میتوانند اطلاعات نادرست را تشخیص دهند، اما آمار خلافش را نشان میدهد. بسیاری وقت، انگیزه یا مهارت لازم را برای راستیآزمایی ندارند. نتیجه؟ جامعهای که بر سر «واقعیتهای پایه» هم به توافق نمیرسد. بدون تقویت سواد رسانهای و تفکر انتقادی، این سردرگمی میتواند به تهدیدی جدی برای اعتماد عمومی و حتی دموکراسی تبدیل شود.










