از عشق به همنوع تا تغییر جهان: همدلی پایه تمدن است

در اوایل 2025، اظهارنظر ایلان ماسک درباره همدلی بهعنوان نقطهضعف تمدن غربی، جنجالآفرین شد. اما در واقع، پیروان ادیان بزرگ جهان (مسیحیت، یهودیت و اسلام) همواره بر فهم دیگران، همدلی با رنجهایشان و ایجاد روابط مسالمتآمیز تأکید داشتهاند. اگرچه انسانها اغلب از ایدهآلهای خود فاصله میگیرند، بهترین پاسخ به این کوتاهی تلاش دوباره برای پرورش همدلی و رفتار اخلاقی است.
نظریه پیوند (Attachment Theory) جان بولبی، روانپزشک بریتانیایی، نشان میدهد که انسانها با ظرفیت ذاتی برای تجربه عشق و مراقبت متولد میشوند. کودکانی که از مراقبت حساس و پاسخگو بهرهمندند، اعتماد به نفس و توانایی همدلی با دیگران را کسب میکنند، در حالی که کمبود این تجربهها منجر به بیاعتمادی و ضعف مهارتهای همدلی میشود. این یافتهها در گروههای زبانی و فرهنگی مختلف تأیید شدهاند.
تحقیقات جدید، مانند پروژه «رابینهود» ، نشان میدهد کودکانی که در محیطی امن و عاشقانه بزرگ شدهاند، نسبت به دیگران که از منابع کمتری برخوردارند، همدلی بیشتری نشان میدهند. این تحقیقات، با استفاده از داستانها و تصاویر خانوادگی، نهتنها سطح همدلی کودکان را میسنجد بلکه شرایط خانوادگی، وضعیت اقتصادی و گفتوگوهای خانواده درباره ثروت و فقر را نیز بررسی میکند.
این یافتهها اهمیت سرمایهگذاری در آموزش دوران کودکی و حمایت اقتصادی از معلمان را آشکار میکند، بهویژه در جوامعی با شکاف اقتصادی گسترده مانند آمریکا. ایجاد گفتگوهای آموزشی درباره نابرابری و پرورش همدلی میتواند آیندهای با فرصتهای برابرتر برای همه کودکان رقم بزند. در کشوری که ثروتمندترین تاریخ را دارد، میلیونها کودک هنوز در فقر زندگی میکنند؛ بنابراین همدلی نهفقط ارزش اخلاقی، بلکه ضرورت اجتماعی است.










